جدول جو
جدول جو

معنی چهل طاس - جستجوی لغت در جدول جو

چهل طاس
(چِ هَِ)
رجوع به طاس چهل کلید شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله طاس
تصویر کله طاس
کسی که سرش مو ندارد
فرهنگ فارسی عمید
(چِ هَِ)
نام نهری در حاجی لر است که از کوه نیلی سرچشمه میگیرد و بنامهای پسرک و چهل گیسو نیز نامیده میشود. این نهر یکی از سه نهری است که خرمارود را تشکیل میدهند. خرمارود در نزدیکی خرابه های شهر قدیم گرگان به گرگان رود می پیوندد. (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 219)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ)
نام گیاهی است که در داروسازی بکار میرود. (از ناظم الاطباء). گیاهی از تیره سرخس ها است ساقۀ زیرین ضخیم دارد برگهای آن بزرگ و طویل است وهیچگونه بریدگی در پهنۀ آنها دیده نمیشود. در سطح زیرین آنها برجستگی میانی برگ (رگبرگ اصلی) که دنبالۀ دمبرگ است بخوبی نمایان است. رشته های طویل هاگینه ها موازی هم و مایل به رگبرگ اصلی در زیر برگ قرار گرفته است. این گیاه در مناطق معتدل میروید و در نقاطمرطوب زیاد دیده میشود. ساقۀ زیرین آن به عنوان قابض و مدر بکار میرود نام دیگرش زنگی داروست و در کتابهای فارسی بنام اسقولوقندریون نیز نامیده شده است
شبث. کرم درخت که بر هر چیز بچسبد
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
آنکه سرش بی مو باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله طاس
تصویر کله طاس
آنکه سرش بیمو باشد: (چند دقیقه بعد با آدم کوتاه قد و کله طاسی که سمسار سر خیابان بود برگشت)
فرهنگ لغت هوشیار
جامی از مس که بر روی آن آیات قرآنی حک شده و در اولین استحمام
فرهنگ گویش مازندرانی
انکار کردن و زیربار مسئولیت نرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی